درمان موج سومی
درمان موج سومی با تلفیق سنتهای معنوی شرقی مانند فنون مراقبه و تفکر نظارهای با رفتاردرمانی شناختی ظهور پیدا نموده است. همانطور که در مقدمه اشاره شد مرحله اول رواندرمانی که ابداع رفتاردرمانی توسط واتسون و پاولف محسوب میشود هدف، استفاده از تکنیکهای رفتاردرمانی برپایه برخی اصول یادگیری کلاسیک و یادگیری شرطی کنشی ایجاد شده بود. در مرحله دوم درمان یعنی درمان شناختی رفتاری آرون بک و درمان عقلانی عاطفی آلبرت آلیس هدف، استفاده از تکنیکهای شناختی در جریان درمان و بهکار بردن تکنیکهای رفتاری برای کمک به ایجاد تغییرات شناختی بوده است.
فهرست مطالب
درمانهای موج سومی
امروزه اغلب درمانگران در درمان اختلالات روانشناختی مانند اختلالات اضطرابی یا اختلال افسردگی، با هدف ایجاد تغییرات مؤثر در زمینههای عاطفی، رفتاری و شناختی درمانجویان، از شیوههای رواندرمانی متفاوتی جهت درمان استفاده مینمایند. همچنین از گذشته تا به امروز درمانگران حوزه سلامت روان جهت درمان اختلالات روانشناختی از شیوههای مختلف درمانی استفاده میکردند که مهمترین آنها رواندرمانی شناختی رفتاری و رواندرمانی تحلیلی بهشمار میآید. از بین این دو رویکرد، رواندرمانی شناختی رفتاری به دلایل مختلفی مانند کوتاهمدت، تجربی و ساختاریافته بودن بیشتر مورد استقبال قرار گرفت.
رواندرمانی شناختی رفتاری درطول مراحل تکامل خود از سه مرحله یا سه موج «ابداع رفتار درمانی توسط واتسون و پاولف»، «درمانهای موج دوم که شامل درمان شناختی رفتاری آرون بک و درمان عقلانی عاطفی آلیس» و «درمان موج سومی شناختی رفتاری» گذر کرده است. در حدود دو دههای که از ابداع درمان موج سومی شناختی رفتاری گذشته است، به آموزش تکنیکهای ذهن آگاهی و تشویق درمانجویان به پذیرش تجربیاتشان تأکید فراوانی شده است. درمانهای موج سوم برای رسیدن به اهداف درمانی نیازمند اجرای تکنیکهای مهم و اصولی هستند که ما در این مطلب قصد داریم به این تکنیکها بپردازیم، پس تا پایان همراه ما باشید.
درمان موج سوم چیست و چه اهدافی را دنبال مینماید؟ این شیوه درمانی برای درمان چه اختلالاتی کاربردیتر است؟
رویکردهای موج سومی با تلفیق سنتهای معنوی شرقی مانند فنون مراقبه و تفکر نظارهای با رفتاردرمانی شناختی ظهور پیدا نموده است. همانطور که در مقدمه اشاره شد مرحله اول رواندرمانی که ابداع رفتاردرمانی توسط واتسون و پاولف محسوب میشود هدف، استفاده از تکنیکهای رفتاردرمانی برپایه برخی اصول یادگیری کلاسیک و یادگیری شرطی کنشی ایجاد شده بود. در مرحله دوم درمان یعنی درمان شناختی رفتاری آرون بک و درمان عقلانی عاطفی آلبرت آلیس هدف، استفاده از تکنیکهای شناختی در جریان درمان و بهکار بردن تکنیکهای رفتاری برای کمک به ایجاد تغییرات شناختی بوده است.
هدف درمانهای موج سومی رسیدن به نتایج بهتر و فراتر از این دو مرحله ابتدایی درمان است. این موج جدید درمان امروزه توسط بسیاری از درمانگرن در درمان برخی اختلالات روانشناختی مانند اختلال افسردگی، اختلال وسواس، اختلالات اضطرابی و… مورد استفاده قرار میگیرد که ازجمله مهمترین این نوع از درمانها را میتوان درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد یا ACT را نام برد. بهطورکلی تکنیکهای این رویکرد نوین و مؤثر درمانی با اهداف زیر اجرا میگردد:
- آگاهی درمانجو از تجربیات حال حاضر خود
- ایجاد فاصله شناختی بین آنچه فکر میکند (افکار شخصی) و آنچه تجربه کرده است (تجربیات درونی)
- رسیدن به پذیرش تجربیات درونی بدون قضاوت درخصوص محتوای آنها
- کمک به شناسایی ارزشهای درونی و احترام بیشتر به آنها
چگونه درمان موج سومی در روان مراجعین تاثیر میگذارد؟
موج سوم درمانها که بر آگاهی نسبت به لحظه اکنون و پذیرش آن تأکید دارد با کمک رویکرد طرحواره به فرآیند درمان کمک فراوانی مینماید. چراکه طرحوارهها باورهای بنیادینی هستند که دیدگاه درمانجو را به خود، دیگران و جهان پیرامون او مشخص میکنند. درواقع این طرحوارهها عوامل فرضی هستند که تصویر ذهنی در آنها ذخیره شده است. درمانگران رویدادهای موج سومی با هدف رشد مهارتها و بهبود کیفی و کمی فعالیتهایی که از نظر درمانجو ارزشمند است، تکنیکهای درمانی را اجرا مینمایند. همچنین این درمانگران در روند درمانی مراجعینی که به شدت درگیر بیماری هستند، سعی در توانمندسازی و افزایش مهارتها و الگوهای رفتاری آنها دارند.
دلیل تأکید بر ایجاد مهارتها و رفتارهای سالم ازسوی درمانگران این است که فرآیندهایی که بیمار بهصورت مدام با انها دستوپنجه نرم میکند مانند قضاوت و تلاش جهت کنترل تجربیات درونی، با تجربیات درونی درمانگر مطابقت دارد. درنتیجه این رویکرد درمانی علاوهبر تأثیرات مثبت درمانی برای درمانجو برای درمانگر نیز مفید و رشد دهنده خواهد بود. اساتید گرامی و روانشناسان ارجمند میتوانید درخصوص کسب اطلاعات عمیقتر نسبت به موضوع درمان موج سومی و تکنیکهای طرحواره درمانی، «ابر پکیج الماس» را از بنیاد روانکال تهیه نمایید. در این پکیج تمام موضوعات حوزه آموزش روانشناسی با دقت و بهصورت کامل بررسی شدهاند. این پکیج هماکنون در وبسایت این مجموعه در دسترس همگان قرار دارد.
روششناسی درمان موج سومی و تکنیکهای متنوع آن
راهحل اصلی و مهمی که در رویکردهای نسل سومی به آن پرداخته شده است، اصلاح محتوای افکاری است که مانع از پذیرفتن تجربیات درونی بیمار میگردد. درمانگران این موج در جلسات درمانی خود، واکنشهای درونی بیمار را خاموش نمیکنند اما به بیمار کمک میکنند تا توانایی رفتاری خود را افزایش و رفتار اجتنابی را کاهش دهد. درمانگران در انجام این فرآیند درمانی به درمانجو آموزش میدهند با رفتارها و عملکردهای خود مقابله نکند بلکه آنها را همانگونه که هستند بپذیرد.
درمانگران موج سومی عقیده دارند هرچه تمرکز بر محتوای افکار بیشتر شود، علائم اختلال در بیمار شدیدتر میگردد. در ادامه این قسمت به بررسی هشت تکنیک مهم درمانهای موج سومی میپردازیم پس تا پایان همراه ما باشید.
درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد ACT
یکی از انواع تکنیکهای درمانهای موج سومی، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد ACT بهحساب میآید که توسط هایس و همکارانش ابداع گردید. هدف از ابداع این درمان افزایش انعطافپذیری ذهنی درمانجویان است، بنابراین در روند جلسات درمان به درمانجویان آموزش داده میشود تا تلاش برای کنترل محتوای تجربیات درونی را کنار بگذارند، زیرا این فعالیت اغلب ناکارآمد، ضرر آفرین و غیر مولد است. در این رویکرد درمانی که اغلب برای بیماران مبتلا به اختلالات روانشناختی مانند افسردگی یا برخی اختلالات اضطرابی بهکار میرود، به بیماران کمک میشود تا به حالت انعطافپذیری روانشناختی یا ذهنی دست پیدا کنند.
درمانگران این رویکرد عقیده دارند رسیدن درمانجو به مرحله پذیرش، پراکنده نمودن افکار، رسیدن به مرحله خود مشاهدهگری، ارتباط با لحظه حال، بررسی مجدد ارزشها و انجام فعالیت همراه با تعهد میتواند برای درمانجو انعطافپذیری ذهنی ایجاد نماید. همچنین در جلسات درمانی ACT درمانگر به مراجعکننده کمک میکند تا با افزایش ذهن آگاهی، هرچه بیشتر با لحظه حال ارتباط برقرار کند. درواقع از نظر مدل درمانی ACT رسیدن به حالت انعطافپذیری روانشناختی، وجود توانایی تجربه رویدادها بهصورت کامل و بدون حالت دفاعی ازسوی درمانجو بهحساب میآید.
اساتید گرامی و روانشناسان ارجمند میتوانند جهت مطالعه بیشتر درخصوص نحوه انجام رویکردهای موج سومی براساس تکنیکهای درمان مبتنی بر ذهن آگاهی «پکیج کامل درمانهای موج سومی مبتنی بر ذهن آگاهی» را از بنیاد روانکال تهیه و مطالعه نمایند. در این پکیج تمام متدهای درمان ACT بهصورت تئوری و مصاحبههای تصویری توسط بنیاد روانکال تهیه و ارائه گردیده است؛ این پکیج هماکنون در وبسایت این مجموعه در دسترس همگان قرار دارد.
رفتاردرمانی دیالکتیکی
DBT یا رفتاردرمانی دیالکتیکی رویکردی رواندرمانگرانه است که در درمان بیماران مبتلا به اختلالات شخصیت مرزی بسیار مؤثر واقع شده است. این رویکرد درمانی که توسط مارشا لاینهان ابداع گردیده است سبب بهبودی سریع بیمارانی شد که شدیداً در معرض خودکشی قرار داشتند، جالب اینکه در حال حاضر نیز این رویکرد درمانی تنها شکل درمانی سرپایی و البته مؤثر برای اختلالات شخصیت مرزی شناخته شده است. این نتایج و دستاوردها بر نظریه زیست اجتماعی تبادلی مبتنی است، چراکه با بررسی علت مشکلات خلقوخو در اختلال شخصیت مرزی میپردازد. ازطرفی درمانگران این رویکرد با تلفیق تکنیکهای شناختی رفتاری با جنبههایی از مراقبه و استفاده از اصول دیالکتیکی، توانستهاند دو دیدگاه متضاد را در قالب یک مجموعه منظم از اصول درمانی سنتز (ساختن) مورد استفاده قرار دهند.
اساتید محترم حوزه روانشناسی «پکیج جلسه درمان از دکتر لاینهان با متد دیالکتیکی» به جهت مطالعه عمیقتر شما هماکنون در وبسایت بنیاد روانکال در دسترس قرار دارد. شما میتوانید در این پکیج نحوه انجام پروسه درمان به این شیوه را را در جلسات درمانی در این پکیج مشاهده نمایید.
شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی
MBCT یا شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی در ابتدا راهکاری بود که جهت جلوگیری از شدت یا عود دوباره افسردگی بیماران مبتلا، توسط درمانگران استفاده میشد. این رویکرد درمانی که یکی از انواع تکنیکهای درمان موج سومی بهحساب میآید؛ جنبهها و بخشهایی از شناخت درمانی را با تکنیکهای مراقبه ادغام میکند و با هدف آموزش شناسایی تغییرات خلقی و جلوگیری از شروع مجدد اختلال توسط درمانگران مورد استفاده قرار میگیرد. در جلسات این رویکرد درمانی، درمانجو میآموزد به جای توجه و تأکید بر افکار یا احساسات منفی و ناکارآمد به خود و اطرافش بیشتر توجه نماید. این فرآیند درمانی با فرض اینکه مکانیسم درمانی فعال است، میتواند تصورات ناکارآمد و باورهای عمیق را باتوجه به ساختارهای منطقی تغییر دهد؛ با رخ دادن این تغییرات نشانههایی از بهبودی در بیمار نمایان میگردد.
علاقمندان و روانشناسان عزیز میتوانند با تهیه «پکیج آموزش عملی ۱۰ متد درمان از ۲۰ درمانگر برتر» از بنیاد روانکال اطلاعات کاملی درخصوص شناخت درمانی و ذهن آگاهی کسب نمایند. این پکیج هماکنون در وبسایت این مجموعه در دسترس همگان قرار دارد.
کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی
فرآیند درمانی کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی یا MBSR توسط کابات زین در سال ۱۹۹۰ اجرا شد؛ این پژوهشگر با استفاده از این رویکرد به درمان مبتلایان به استرسهای مزمن پرداخته بود. مبنای درمان ذهن آگاهی مبتنی بر شناخت درمانی است، این بهآن معنا است که درمانگر در جلسات درمانی توجه بیمار را به حالاتی که در اکنون تجربه میکند متمرکز مینماید. اقدامی که درمانگر در جهت ایجاد این تمرکز برای درمانجو انجام میدهد از هرگونه قضاوت به دور است و با تأکید بر پذیرش شرایط حال حاضر صورت میپذیرد. درمانگران این رویکرد تلاش میکنند تمرینهایی مانند برخی تمرینهای یوگا، تمرین صحیح نشستن و مراقبه قدنزدن را به بیمار آموزش دهند و از او میخواهند این تمرینات را جدی بگیرد و مرتباً انجام دهد.
فعالسازی رفتاری
BA یا فعالسازی رفتاری نوعی رفتار درمانی محض است که برپایه تحلیل تابعی رفتار پایهگذاری شده است. این رویکرد درمانی در درمان اغلب اختلالات روانی کاربرد دارد، اما بیشتر درمانگران از این رویکرد جهت بهبودی بیماران افسرده استفاده میکنند. درمانگران این تکنیک درمانی، با تمرکز بر اجتناب از رفتارهای منفی و ناکارآمد به درمانجویان میآموزند که در برخورد با شرایط محیطی آزاردهنده یا ناکامکننده، به جای دوری و فرار، رفتاری صحیح و فعالانه به آن موقعیت از خود نشان دهند. یکی از مهمترین ویژگیهای درمان BA امکانات خوب و سهولت اجرا بهشمار میآید، همچنین پروتکلهای درمانی این رویکرد درمانی با ویژگیهای فردی بیمار بسیار مطابقت دارد، به همین علت است که درمان با شیوه فعالسازی رفتاری جهت بهبود برخی بیماریها مورد استقبال قرار گرفته است.
رواندرمانی تحلیل تابعی
FAP یا رواندرمانی تحلیل تابعی که بر اصول رفتارگرایی رادیکالی اسکینر و تحلیل رفتار بنا شده است، با تأکید بر نقش تقویت مشروط به درمان بیماران میپردازد. درمانگران این تکنیک با رویکردی رفتاری به جریان درمان، بر جنبههای درمانی و تعاملات بین خود و درمانجو توجه میکنند تا فرصتی را برای ایجاد رفتار بهبود یافته ایجاد کنند و سپس آن را تقویت مینمایند. اصول تحلیل تابعی برای بیان مشکلات درمانجویان فرصتی ایجاد میکند تا تغییرات رفتاری و بهبودی حاصل شده از جلسات درمانی به زندگی واقعی درمانجو نیز هدایت گردد.
زوجدرمانی رفتاری تلفیقی
یکی دیگر از تکنیکهای درمان موج سومی، IBCT یا زوجدرمانی رفتاری تلفیقی محسوب میشود. این رویکرد درمانی که توسط اندرو کریستنسن و نیل جاکوبسون ابداع گردید، اولین بار در سال ۱۹۹۵ بهصورت یک درمان ابتکاری بهکار گرفته شد. هدف از انجام این تکنیک پذیرش عاطفی ازطریق رها سازی احساسات آسیبپذیر است تا احساس همدلی بین زوجین تقویت گردد و تغییر رفتار آنان صورت پذیرد. این تکنیک درمانی نشان میدهد مشکلات و اختلافات زناشویی به دلیل تفاوتها رخ نمیدهد بلکه به دلیل واکنش و عکسالعمل طرفین به این تفاوتهای اجتنابناپذیر و تلاش برای حذف آنها بروز مییابد.
درمان سیستم تحلیل رفتاری شناختی
CBASP یا درمان سیستم تحلیل رفتاری شناختی توسط روانشناس برجسته دانشگاه ویرجینیا، جیمز پی مک کالوگ ابداع گردید. این رویکرد درمانی که بعد از ۳۰ سال پژوهش و تحقیقات بالینی و درمانی توسط این استاد برجسته به ثمر نشست، شیوه جدیدی از درمان موج سومی محسوب میشود و اغلب در درمان اختلالات افسردگی مزمن مورد استفاده قرار میگیرد. درمانگران این رویکرد، درمان بین فردی را با درمان شناختی رفتاری ادغام میکنند و به بیماران نشان میدهند که چگونه الگوهای رفتاری و شناختی آنها سبب ایجاد مشکلات بین فردی و الگوهای غیرانطباقی از رفتار بین فردی میگردد و مداومت پیدا میکند. چراکه علائم و نشانههای زیستی، اجتماعی و روانی در اختلالاتی مانند افسردگیهای مزمن درنتیجه رشد متوقف میشوند و در مرحله پیشعملیاتی پیاژه در بیماران (با شروع زودهنگام) یا شدت یافتن هیجان کلی در بیماران (با شروع دیرهنگام) مشاهده گردیده است. درمانگران این رویکرد با تمرکز اولیه بر تعاملات فردی جلسات درمانی را هدایت میکنند و با شناسایی الگوهای رفتاری شناختی به بهبودی بیمار کمک فراوانی مینمایند.
تأثیر درمانهای موج سومی بر روابط زوجین
تعارضات زناشویی، احساس نارضایتی از زندگی، ایجاد اختلافات و سوءتفاهمها در زندگی مشترک و… با عنوان اختلافات زوجین با خشونت یا بدون خشونت معرفی شدهاند. اغلب مشکلات و تعارضات زناشویی در اثر واکنش به تفاوتهای فردی ایجاد میگردد و زمانی تشدید مییابد که احساس خشم، کینه، نفرت، سوء رفتار کلامی یا فیزیکی و… بر روابط زوجین حاکم گردد. بیشتر پژوهشگران حوزه سلامت روان عقیده دارند، خشم یکی از هیجانات اولیه انسان است که بهعنوان بخشی طبیعی از تجربه انسان بهحساب میآید، اما هر فرد لازم است تا مدیریت خشم را بهعنوان یک ضرورت برای رفاه و آسایش خود و اطرافیان آموزش ببیند. مدیریت خشم، فرد را قادر میسازد تا در برابر خشم و رفتارهای تکانشی مقاومت داشته باشد.
عدم توانایی در مدیریت خشم در روابط زوجین میتواند منجر به تعارضات زناشویی، خشونتهای خانوادگی و آسیبهای جدی به ساختار خانواده شود. بنابراین مدیریت خشم و فراگیری این مهارت به هرچه بیشتر سازگاری زناشویی و موفقیت بیشتر زندگی مشترک کمک فراوانی مینماید. همچنین در راستای رسیدن به یک زندگی شاد زناشویی، در میان درمانهای موج سومی، شفقت درمانی بهعنوان رویکرد یکپارچه و چند بعدی است که از علوم تکاملی، رشدی، اجتماعی، روانشناسی و عصبی بودا گرفته شده است.
شواهد بسیاری نشان داده است شفقتورزی سیستم عصبی و ایمنی را تحت تأثیر قرار میدهد و سبب ایجاد رضایتمندی از زندگی زناشویی میگردد. چراکه بین «سلامت روانشناختی و خود شفقتورزی زوجین» و «سازگاری زناشویی» رابطه معنادار و مثبتی برقرار است. زوجینی که در موقعیتهای تعارضی شفقت را درنظر میگیرند میتوانند از طرف مقابل خود عذرخواهی کنند و برای بهبود جنبههای آسیبزا تلاش میکنند. زمانی که زوجین بتوانند اشتباهات یکدیگر با بپذیرند و آنها را ببخشند رضایت، نزدیکی و تعهد بیشتری در زندگی مشترک نسبت به یکدیگر پیدا میکنند. زوجینی که شفقت، تعهد و بخشش را در روابط خود حفظ میکنند سازگاری بیشتری نسبت به دیگر زوجین از خود نشان میدهند.
علل تفاوت سبکها و بهترینها در حوزه درمانهای موج سومی
بهطورکلی درمانهای موج سومی با هدف آگاهی مراجعین از اتفاقات و شرایط زمان حال، ایجاد فاصله بین افکار و تجربیات درونی، رسیدن به پذیرش بدون قضاوت و کمک به شناسایی ارزشها و احترام به آنها توسط درمانگران اجرا میگردد. میدانیم که احساسات درونی، حالات روانی و فیزیولوژیکی منجر به بروز رفتارهای ناکارآمد میگردند و روند جلسات درمانی در اغلب تکنیکها یا رویکردها به کمتر شدن بروز این رفتارها و نه بهبودی کامل آنها، کمک میکند. اما رویکردهای موج سومی با سبکها و تکنیکهای مختلف و با هدف افزایش و رشد مهارتها جهت تغییر الگوهای رفتاری ایجاد شد تا اختلالات روانی و مشکلات درمانجویان کاملاً بهبود یابد.
در بین اختلالات روانی و بیماریهای روانشناختی علائم، عملکردها، احساسات و رفتار هیچ دو بیماری شبیه به هم نیست، از این رو درمانگران باتوجه به مشکلات و تعارضاتی که درمانجو با آنها دستوپنجه نرم میکند بهترین تنکیک را انتخاب و اجرا مینمایند. در تمام فرآیندهای درمانی روانشناسی، رابطه و تعامل میان درمانگر و درمانجو در هرچه بهتر انجام شدن مراحل درمان اهمیت فراوانی دارد. بنابراین درمانگر باتوجه به روحیات درمانجو و با بهکار بردن مناسبترین تکنیک جلسات درمانی را به سمت بهبودی بیمار هدایت میکند. ناگفته نماند تمام رویکردهای موج سومی با هدف بهبودی کامل بیمار اجرا میگردند، بنابراین ممکن است نوع تکنیکها با یکدیگر تفاوت داشته باشند، اما نتیجه و هدف نهایی هرکدام رسیدن درمانجو به سلامتی کامل روانی است.
راهحلهای حمایتکننده برای مراجعین در درمانهای موج سومی معمولاً شامل چه مواردی است ؟
درمانگران رویکردهای موج سومی از اصول و تکنیکهایی در جلسات خود استفاده میکنند که مبتنی بر ذهن آگاهی است. این موضوع به این معنا است که فرد بیمار باید نسبت به حالات رونی خود و شرایط کنونی بیرونی به آگاهی برسد و سپس با پذیرش افکار ناکارآمد رفتارهای خود را در جهت ارزشمندتر شدن رشد دهد. اما رویکردهای دیگر درمانی اغلب تلاش میکنند تا بیمار افکار و هیجانات منفی خود را کنترل کند و از آنها اجتناب نماید. درمانگران موج سومی عقیده دارند اجتناب و نادیده انگاشتن در سه سطح هیجانی، شناختی و رفتاری نقش مهمی در تداوم آسیب روانی ایجاد مینماید.
بنابراین میتوان گفت درمانهای موج سومی با ارائه تکنیکهای مبتنی بر پذیرش سبب ایجاد تغییر روابط افراد با تجارب درونیشان، کاهش اجتناب از تجارب و افزایش رفتارهای خود در مسیر ارزشمندتر شدن زندگی میشوند. درمانگران این رویکرد مؤثر درمانی با تمرکز بر پذیرش و تغییر رفتار درمانجویان آنها را به مسیر بهبودی هدایت میکنند و با همدلی و عدم قضاوت آنها را در این مسیر حمایت مینمایند.
درمانگران درمانهای موج سومی چه کمکهای درمانی عمیقی به مراجعین میکنند؟
مسلماً عمیقترین کمکی که یک درمانگر میتواند به درمانجوی خود داشته باشد، ایجاد شرایطی است تا او به بهبودی کامل دست یابد. درمانهای موج سومی در جلسات درمانی خود، تمام احساسات درونی و تجربیات درمانجو را بدون قضاوت درک میکنند و راهکارهای مؤثری جهت تغییر رفتار و عملکرد آنها ارائه میدهند. رویکردهای موج سومی امکان ارائه درمانهای مؤثر برای بیماریها و اختلالاتی مانند افسردگی، اضطراب تعمیمیافته، اختلال پانیک، اختلال اضطراب اجتماعی اختلال دوقطبی، اسکیزوفرنی، اختلالات تغذیهای، اختلالات خلقی، مشکلات زوجین و مشکلات خانوادگی را دارند.
بنابراین طیف وسیعی از بیماران با کمک این رویکرد بهبودی و سلامت کامل روانی خود را بهدست میآورند. این درحالی است که دیگر رویکردهای درمانی تنها به کمتر شدن علائم بیماری منجر میشدند و بهصورت کامل به بهبود اختلالات کمکی نمیکنند.
خلاصه و جمعبندی
مهمترین اصل در بهبودی کامل بیماریها یا اختلالات روانی، اصل پذیرش و تعهد است، چراکه بیمار با شناسایی حالات درونی و رفتار بیرونی خود آنها را میپذیرد، درک میکند و سپس از آنها عبور مینماید. این مسئله به بیمار کمک میکند تا بدون حذف صورت مسئله به حل مشکلات و اختلالات خود بپردازد و تعارضات پیشآمده را برای همیشه ازبین ببرد. در این مطلب درخصوص درمانهای موج سومی که با همین هدف ظهور پیدا نمودند و ازسوی درمانگران مورد استقبال قرار گرفتند سخن گفتیم. این موج درمانی که با بهکار بردن هشت تکنیک مورد استفاده درمانگران قرار میگیرد طیف وسیعی از بیماریها و اختلالات روانی را بهبود میبخشد.
در علم روانشناسی کنار گذاشتن راهکارهای مختلف و پیروی از یک راهحل یا رویکرد در درمان بیماریها کاری اشتباه و غیرعلمی است. بنابراین درمانگران حوزه روانشناسی باتوجه به کاربردی بودن رویکردهای موج سومی در جلسات درمانی خود از دیگر راهحلها و تکنیکها نیز برای درمان بیماران خود استفاده میکنند. در این مطلب ارتباط بین تکنیکهای مختلف و ذهن آگاهی را بررسی شد و مشاهده کردیم تمام رویکردهای درمانی در حوزه سلامت روان با یکدیگر در ارتباط هستند. اساتید گرامی میتوانند با تهیه «ابر پکیج الماس» از بنیاد روانکال مبنعی غنی از تمام سرفصلها و موضوعات روانشناسی در اختیار داشته باشند. در این مطلب به تمام تکنیکها و شیوههای درمان در حوزه روانشناسی پرداخته شده است. شما با مطالعه این پکیج علاوهبر بهدست آوردن اطلاعات وسیع و عمیق در این حوزه شاهد ارتباط رویکردهای درمانی با یکدیگر نیز خواهید بود. این پکیج هماکنون در وبسایت بنیاد روانکال در اختیار علاقمندان قرار دارد.
