در نظر نظریهپردازان شناختی یادگیری کسب و بازسازی ساختارهای شناختی است که از طریق آن اطلاعات پردازش و در حافظه ذخیره میشوند.
در ابتدا نظری کلی بر سایر پارادایمهای مطرح در یادگیری میاندازیم.
پارادایمهای مطرح در نظریههای یادگیری
ما از دیدگاهی که شمار قابل ملاحظهای از دانشمندان از آن پیروی میکنند بعنوان پارادایم یاد میکنیم. دست کم میتوان پنج دیدگاه با عناوین زیر را را در میان نظریههای نوین یادگیری شناسایی کرد:
کارکردگرایی، تداعی گرایی، شناختی، عصبی فیزیولوژیکی و تکاملی.
این پارادایمها را صرفاً بهعنوان مقولههایی بسیار خام مورد توجه قرار میدهیم، زیرا یافتن یک نظریهی یادگیری که به طور آشکار در یکی از آنها قرار بگیرد دشوار است و تقریباً در تمامی نظریهها جنبههای معینی از سایر پارادایمها را میتوان یافت.
در این مبحث در نظر داریم نظریههای مطرح در پارادایم شناختی را بررسی کنیم.
یادگیری از منظر نظریههای شناختی :
در نظر نظریهپردازان شناختی یادگیری کسب و بازسازی ساختارهای شناختی است که از طریق آن اطلاعات پردازش و در حافظه ذخیره میشوند.
نظریههای مطرح در پارادایم شناختی :
نظریههای شناختی یادگیری متنوع و متعددند. در ادامه قصد توضیح نظریهی گشتالت، معنادار کلامی آزوبل، شناختی اجتماعی بندورا، نظریههای خبرپردازی مانند نظریهی سه مرحلهای خبر پردازی، نظریهی سطوح پردازش، نظریهی پردازش توزیع موازی، نظریهی پیوندگرایی را داریم.
نظریهی گشتالت:
ورتایمر را بنیان گذار گشتالت در قرن بیستم میدانند. گشتالت در معنای لغوی در معنای شکل است و در اصطلاح یعنی کل از اجزای تشکیل دهندهاش بیشتر است بعبارتی کل خواص یا ویژگیهایی دارد که در اجزای تشکیل دهندهاش یافت نمیشود. مثلاً قطرههای آبی که گرداب را تشکیل میدهند به تنهایی گرداب نیستند بلکه نوع حرکت آب تعیینگر گرداب است. گشتالت بیش از آنکه نظریهی یادگیری باشد نظریهای در ادراک است اما میتوان مفاهیم آن مانند قوانینش را به یادگیری نیز تعمیم داد. عنصر اصلی یادگیری در گشتالت بینش است و یادگیری بینش حاصل از درک موقعیت یادگیری بعنوان یک کل یکپارچه از طریق کشف روابط میان اجزای تشکیل دهندهی موقعیت یادگیری است. روانشناسان گشتالت چنین تصور میکردند که وقتی ارگانیسم با مسئلهای روبرو میشود، یک حالت عدم تعادل شناختی در او اتفاق میافتد که تا زمان حل شدن مسئله ادامه مییابد. درواقع عدم تعادل شناختی ویژگیهای انگیزشی دارد که ارگانیسم را وامیدارد بکوشد تا تعادل نظام ذهنیاش را بازیابد. برای گشتالتیها یادگیری یک پدیدهی شناختی است. یادگیرنده دربارهی همهی اجزای لازم برای حل کردن مسئله فکر میکند و آنها را کنار هم میگذارد تا اینکه به راهحل مسئله برسد. راهحل بطور ناگهانی به فکر یادگیرنده میرسد یعنی یادگیرنده در جریان حل کردن مسئله به بینش میرسد.
نظریهی شناختی معنادار کلامی آزوبل :
در این نظریه ساخت شناختی و تغییراتی که در اثر یادگیری در آن رخ میدهد اساس یادگیری است. ساخت شناختی به معنای مجموعهای از اطلاعات و مفاهیم و اصول و تعمیمهای سازمان یافته است که فرد در یکی از حوزههای دانش یاد گرفته است است. و معنادار بودن یادگیری به این معنا است که مفهوم قابل ارتباط دادن با مفاهیمی که از قبل در ساخت شناختی فرد وجود دارد است ولی اگر مطلب پراکنده و بدون ارتباط در ذهن باشد و بگونهای طوطی وار آموخته شده باشد مطلب غیرمعنادار است. در ارتباط با کاربردهای آموزشی این نظریه میتوان گفت با توجه به اینکه یادگیری در ذیل این نظریه بصورت ارتباط مطالب جدید با ساخت شناختی یادگیرنده تعریف میشود معلم میتواند با نظم در ارائهی مطالب، سازمان و ثبات و روشنی ساخت شناختی یادگیرنده را افزایش دهد تا از این طریق موجب بهبود روند یادگیری شود. ضمن اینکه در این نظریه پیشنهاد میشود در ابتدا پیش سازمان دهندهها یعنی مطالب کلیتر و انتزاعیتر بطور خلاصه مطرح شوند و بعد به جزئیات پرداخته شود. درواقع پیش سازمان دهندهها را میتوان در دو دسته جای داد، پیش سازمان دهندههای توضیحی و مقایسهای. در پیش سازمان دهندههای توضیحی اندیشههای کلی و روابط آنها با یکدیگر مطرح میشود بعنوان مثال برای صحبت در مورد جرایم رایانهای از قبل نکاتی در ارتباط با منافع و مضرات نوآوریها مطرح میشود. و در پیش سازمان دهندههای مقایسهای ارتباط و مقایسهای میان یافتههای قبلی یادگیرنده و آنچه قرار است یاد بگیرد انجام میشود. مثلا برای توضیح نظام اقتصادی ایران ابتدا آنچه که قبلا در مورد نظامهای اقتصادی سایر کشورها آموخته مطرح میشود. در یادگیری معنادار کلامی عامل موثر انگیزش سائق شناختی است یعنی یک انگیزهی درونی که بطور اکتسابی و از روی تجربهی یادگیرنده در او موجب کنجکاوی نسبت به کشف و یادگیری و فهم محیط میشود. بین سائق شناختی و یادگیری ارتباطی دوجانبه است یعنی یادگیری موفقیت آمیز به سائق شناختی منجر میشود و سائق شناختی نیز یادگیری را افزایش میدهد. درمورد کاربردهای آموزشی این نظریه میتوان گفت با تحریک کنجکاوی میتوان سائق شناختی یادگیرنده را فعال کرد و از طریق آن یادگیری را افرایش داد. ضمن اینکه در این نظریه عقیده بر این است که باید تکالیفی را به یادگیرنده داد که با سطح توانایی او متناسب است چرا که ناکامی تاثیری مخرب بر انگیزش او دارد.
نظریه شناختی اجتماعی بندورا:
در این نظریه بر ارتباط سه جانبه میان محیط و عوامل شخصی و رفتار تاکید میشود. در این نظریه به یادگیری مشاهدهای اشاره میشود به این معنا که یادگیرنده از طریق مشاهدهی رفتار دیگران یاد میگیرد و تقویت و تنبیه رفتار الگو در شکل گیری رفتار ارگانیسم موثر است. در یادگیری مشاهدهای چهار مرحلهی توجه، به یاد سپاری، بازآفرینی و تقویت و انگیزش وجود دارد. اول باید به آنچه قرار است یاد گرفته شود توجه گردد عوامل زیادی مثل جذابیت و کاربردی بودن در این توجه نقش دارد. و بعد در مرحلهی به یاد سپاری رفتار الگو به کلمات و نشانههای مختصر و تصاویر روشن ذهنی و… رمزگردانی میشود. و در مرحلهی بازآفرینی رمزهای ذخیره شده در حافظه بصورت اعمال آشکار درمیآید که امکان ارزیابی رفتار یادگیرنده را میدهد. و در پایان نیز در مرحلهی انگیزش، اگرچه در این نظریه عقیده بر این است که تقویت در یادگیری موثر نیست اما تاثیر انگیزش بر عملکرد مورد توجه است.
نظریههای خبر پردازی:
بطور کلی در اندیشههای این نظریه چنین فرض شده است که آدمیان از محیط خبر یا اطلاع را دریافت میکنند، آن را به راههای مختلف پرداش میکنند و بعد بر اساس آن عمل مینمایند. در ادامه چهار نظریه از نظریههای خبر پردازی را معرفی مینماییم.
نظریه سه مرحلهای خبر پردازی :
میتوان به اتکینسون و شیفرین بعنوان پایهگذاران این نظریه اشاره کرد. در این نظریه ابتدا محرکهای محیطی مثل نور، صدا، حرکت، بو و … توسط گیرندههای حسی مختلف مثل چشم، گوش، پوست و بینی دریافت میشوند. بخشی از این دروندادها بر اثر توجه، به الگوهای تصویر ذهنی و معانی و صداها رمز گردانی میشوند و وارد حافظهی کوتاه مدت میشوند. و در حافظهی کوتاه مدت قسمتی از این اطلاعات که با اطلاعات قبلی ارتباط برقرار کردهاند به حافظهی بلند مدت وارد شده و در حافظهی بلند مدت بصورت مواد سازمان یافته درآمده و در آنجا باقی میمانند. ضمن اینکه اطلاعات وارد شده به حافظهی بلند مدت به سه صورت رویدادی، معنایی و روندی رمز گردانی میشوند. حافظهی رویدادی نوعی خاطرات از تجارب شخصیمان در زمانها و مکانهای خاص است. و در حافظه معنایی دانش بیانی که همان دانش چه چیزی امور است ذخیره میگردد. در حافظهی روندی نیز دانش روندی یعنی دانش چگونه انجام دادن کار ذخیره میشود.
نظریهی سطوح پردازش:
در این نظریه عقیده بر این است که هرچه اطلاعات عمیقتر پردازش شوند به همان نسبت معنادارتر هستند. بعبارتی سطوح پردازش دروندادهای مختلف متفاوت است نه اینکه آنها از مراحل متعددی عبور کنند.
نظریهی پردازش توزیع موازی:
در این نظریه عقیده بر این است که اطلاعات در سه حافظهی بلند مدت، کوتاه مدت و حسی همزمان پردازش میشوند و هرسه بخش اطلاعات واحدی راپردازش میکنند. مثلا هنگام خواندن مطلب حاضر، شما به این صورت عمل نمیکنید که ابتدا به یک یک حرفها نگاه کنید، بعد آنها را به صورت کلمهها و معانی درآورید، آنگاه در حافظهی کوتاه مدت بر روی آنها کار کنید تا اینکه آنها را به حافظهی بلند مدت بفرستید. بلکه از اطلاعات موجود در حافظهی بلندمدتتان استفاده میکنید تا کلمهها و معانی را تعبیر و تفسیر نمایید.
نظریهی پیوندگرایی:
در این نظریه عقیده بر این است که دانش در ما بصورت شبکهای از پیوندها ذخیره میشود و نیرومند شدن پیوندها است که یادگیری را ایجاد میکند.
جمعبندی:
نظریههای شناختی یادگیری بر این باور تاکید میکنند که یادگیری یک فرایند درونی است که ممکن است بصورت تغییر فوری در رفتار آشکار ظاهر نشود یعنی معتقدند یادگیری بصورت تواناییهایی در فرد ایجاد و در حافظهی او ذخیره میشود و هروقت که بخواهد میتواند آن تواناییها را مورد استفاده قرار دهد. این نکته حائز اهمیت است که نظریههای شناختی یادگیری برای یادگیرنده نقشی مهم قائلند.
✅(جهت کسب اطلاعات بیشتر در مورد این محصول اموزشی روی ایکون ذیل کلیک کنید)
[button style=”btn-danger” url=”https://ravancall.com/product/%d9%85%d8%aa%d8%af-%d8%af%d8%b1%d9%85%d8%a7%d9%86%db%8c-%d9%86%d9%88%db%8c%d9%86%d8%8c-%d8%af%d8%b1%d9%85%d8%a7%d9%86-%d8%a7%d8%ae%d8%aa%d9%84%d8%a7%d9%84-%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%b1%d9%88%d8%a7%d9%86/” target=”_blank” size=”btn-lg” block=”btn-block”]مشاهده محصول آموزشی[/button]