درمان چند وجهی
درمان چند وجهی، در علم روانشناسی شخصیت هر انسان را از جنبههای مختلف اما متعادل بررسی میکند. درمانگران این رویکرد، با بررسی هر بیمار در وجوه خاص و ارتباط بین آنها میتوانند به درک کامل از شخصیت فرد و محیط اطرافش دست یابند. باتوجه به اینکه انسان موجودی بیوشیمیایی است، بنابراین میتوان گفت عملکرد هر فرد براساس شش فرآیند عاطفی، حواس، شناختها، روابط بین فردی، تصورات و واکنشهای بیولوژیکی بروز پیدا میکند. رویکرد درمان چند وجهی به بررسی مشکلات خاصی و چگونگی ایجاد آن از وجهی که مشکل شروع شده است توجه میکند و سپس به تعامل این وجه با وجود دیگر که در بالا اشاره شد میپردازد.
فهرست مطالب
درمانهای چند وجهی لازاروس
درمانهای چندوجهی، بهعنوان رویکرد درمانی شخصی و فردی شناخته شده است که توسط «آرنولد لازاروس» پایهگذاری شده است. این شیوه درمانی جامع در روند خود کل شخصیت فرد را درنظر میگیرد، ارزیابی مینماید و به مرحله درمان میرساند. این رویکرد با هدف کاهش رنج روان شناختی و پیشرفت رشد شخصی، باتوجه به هفت پارامتر شخصیتی، ویژگیهای هر فرد را درنظر میگیرد. درمانگران به شیوه درمانهای چندوجهی لازاروس، باید افرادی انعطافپذیر و دارای ذوق و استعداد باشند، چراکه باید بهترین مداخلات را که مناسب هر بیمار است، پیدا و اجرا کنند. این درمانگران با انتخاب گرههای تکنیکی سعی میکنند روشهای مناسب و مفید درمانی را برای هر بیمار انتخاب نمایند.
در این مطلب قصد داریم به ابعاد مختلف این رویکرد درمانی و نحوه تأثیرگذاری آن بر اختلالات روانی مراجعین بپردازیم، پس تا پایان همراه ما باشید.
نگاهی گذرا به تاریخچه پیدایش درمان چند وجهی لازاروس
«آرنولد لازاروس» بیانگذار رویکرد چندوجهی، چهارمین فرزند خانوادهای در ژوهانسبورک بود که در ۲۷ ژانویه ۱۹۳۲ دیده به جهان گشود. او به دلیل اینکه کوچکترین فرد خانواده بود و جسهای ریز داشت، اغلب در خانواده مورد بیمهری و بیتوجهی قرار میگرفت، به همین علت به فردی خجالتی، حساس و با عزتنفس پایین بدل شد. لازاروس از نوجوانی به نوشتن مقاله علاقه داشت، بهاین ترتیب در همان سنین مقالهای با موضوع سلامتی نوشت که در روزنامهها منتشر شد. سپس به دلیل علاقهای که به نوشتن داشت همکار مدیر مجله بدنسازی در آفریقای جنوبی شد و در سال ۱۹۵۵ در یک دانشگاه آفریقایی مشغول به فعالیت گردید. او در سال ۱۹۵۶ ازدواج کرد که حاصل این ازدواج یک فرزند دختر و یک فرزند پسر بود.
لازاروس که به کار و فعالیتهای ذهنی علاقه بسیاری داشت از سال ۱۹۶۳ ازطرف «آلبرت بندورا» به دانشگاه استنفورد در آمریکا دعوت شد و به مدت یک سال در آنجا مشغول به فعالیت شد. به دلیل ارزشهایی که لازاروس برای شخصیت انسان و زیستن قائل بود، تحقیقات و پژوهشهای متعددی در این زمینه به انجام رساند. لازاروس عقیده داشت انسان به محض داشتن احساس ناخوشایند درصدد درمان برمیآید، بنابراین نظریه چند وجهی لازاروس، را معرفی نمود. او در این دیدگاه بیان نمود که کمکردن اضطراب، تسکین افسردگی و ازبین بردن احساس گناه با ازبین رفتن «الگوهای شخصیت طبیعی» در سایر وجوه انجام پذیر است. لازاروس در همین زمینه بیان مینماید:
«ما معتقدیم درمان، پرورشی است نه التیام بخشی، چراکه درمان موجب رشد میگردد تا شفابخشی.»
درمان چند وجهی چیست و برای کدام درمانگران روش کاربردی خواهد بود؟
درمان چندوجهی، شخصیت هر انسان را از جنبههای مختلف اما متعادل بررسی میکند. درمانگران این رویکرد، با بررسی هر بیمار در وجوه خاص و ارتباط بین آنها میتوانند به درک کامل از شخصیت فرد و محیط اطرافش دست یابند. باتوجه به اینکه انسان موجودی بیوشیمیایی است، بنابراین میتوان گفت عملکرد هر فرد براساس شش فرآیند عاطفی، حواس، شناختها، روابط بین فردی، تصورات و واکنشهای بیولوژیکی بروز پیدا میکند. رویکرد درمان چندوجهی به بررسی مشکلات خاصی و چگونگی ایجاد آن از وجهی که مشکل شروع شده است توجه میکند و سپس به تعامل این وجه با وجود دیگر که در بالا اشاره شد میپردازد.
بهعنوان مثال اگر بیمار در یک ارزیابی شناختی، با واکنشهای عاطفی شدیدی روبهرو شود، احساس، تصور، روابط بین فردی، رفتار و بیولوژی او نیز تحت تأثیر قرار میگیرد. پس میتوان نتیجه گرفت درگیری یک وجه بر وجوه دیگر شخصیتی تأثیرگذار است. در پروسه درمان چندوجهی، درمانگر نهتنها به بررسی و توضیح مشکل ایجاد شده میپردازد، بلکه آنچه سبب تداوم بخشیدن مشکل میشود را نیز توضیح میدهد. همچنین درمانگران این رویکرد قادر هستند تکنیکهای منطقی درمان را مشخص نمایند و عکسالعملهای عاطفی مربوط به اختلال بیولوژیکی را براساس BASIC-ID بررسی نمایند. اساتید محترم جهت مطالعه عمیقتر و کسب اطلاعات بیشتر میتوانند از پکیج درمان چندوجهی از دکتر لازاروس ارائه شده توسط روانکال کالج استفاده نمایند.
چگونه درمان چند وجهی لازاروس در روان مراجعین تأثیر میگذارد؟
همانطور که گفته شد برخلاف دیگر رویکردها در علم روانشناسی که تنها به تغییر یک یا دو وجه از شخصیت انسان میپردازد، درمانگران چندوجهی در تلاش هستند تا هفت وجه رفتار، عاطفه، احساس، تصورات ذهنی، شناخت و روابط بین فردی را در جهت دستیابی سلامتی مراجعین تغییر دهند.
لازاروس در این رویکرد درمانی تأکید میکند که تمرکز بر احساسات در رویکرد روانپویشی یا تمرکز بر افکار و شناخت در رویکرد شناختی رفتاری برای انجام یک درمان اثربخش و بدون بازگشت کافی نیست.
اولین بار لازاروس با مقالهای تحت عنوان «نیاز به درمان الکسیم با یک دید چندوجهی» نظریه چندوجهی را بیان نمود. سپس با ارائه مقالهای با عنوان «رفتار درمانی طیف گسترده و درمان گذر هراسی» انطباق محدود محرک و پاسخ را به چالش کشید و پیشنهاد کرد نظامهای بین فردی در پدید آمدن و حفظ هراس جزء جدایی ناپذیر هستند. باتوجه به اینکه درمان چندوجهی لازاروس یک درمان رفتاری است، اما در فرایند درمان با این رویکرد از انواع روشها و راهبردهای ارزیابی خارج از حوزه رفتاری نیز استفاده میگردد. لازاروس از پیشگامان نوع خاصی از التقاطگرایی به نام «التقاطگرایی فنی» است که ویژگیهای زیر را دربر دارد:
- درمانگران التقاطگرایی فنی از فنون و روشهای متعددی در درمان بیماران استفاده میکنند.
- اغلب درمانگران این رویکرد عقیده دارند، هر بیمار باید توسط تکنیک و شیوه خاصی درمان گردد.
- رویکرد درمان چندوجهی با برخی بیماران فعالانه و هدایتگرانه برخورد میکند و با برخی غیرفعالانه و غیرهدایتی رفتار میکند.
- رواندرمانگران رویکرد چندوجهی با تمرکز بر کاردرمانی اقدام به ارائه راهکارهای درمانی مینمایند.
- در این شیوه درمانی، فنون درمانی براساس موقعیت و شرایط بیمار انتخاب و اجرا میگردد.
تأثیر رویکرد چندوجهی لازاروس در روابط زوجین
خانواده مهمترین و ارزشمندترین نهاد اجتماعی بهحساب میآید و بهعنوان کانون شکلگیری شخصیت انسانی شناخته شده است. پیچیدگی روابط زناشویی در زوجهای معاصر، اهمیت و ضرورت توجه به روابط آنها را بیشتر از پیش نموده است. همچنین ماهیت چند لایه روابط زوجین در دنیای امروزی، نشان میدهد افراد برای تجزیه و تحلیل پیچیدگیهای روابط خود نیازمند رویکردهای تحلیلی جدید هستند. در جلسات درمان چندوجهی زوجین، درمانگر با انجام مصاحبههایی کامل تمام اطلاعات زوجین را استخراج میکند، این مصاحبه تا جایی ادامه پیدا میکند که مراجعین «کد جدید» دیگری ایجاد نکنند. بعد از مصاحبه و استخراج مفاهیم و کدگذاری آنها، روانشناس میتواند الگوی درمانی را تدوین نماید.
در روند درمان چندوجهی، هرچه طرفین رابطه راههای بهتر و بیشتری را برای تعامل یاد بگیرند، احتمال بازگشتشان به یکدیگر بیشتر میشود. درمانگران در این رویکرد درمانی با آموزش حفظ آرامش در موقعیتهای استرسزا، به زوجین کمک میکنند تا مهارتهای ایجاد ارتباط مؤثر بین فردی را تمرین کنند و یاد بگیرند. در این جلسات درمانی، درمانگر یک موضوع خاص را از جنبههای مختلف رفتار، پاسخهای عاطفی، احساس، تصورات ذهنی، شناخت، روابط بین فردی و زیست شناختی بررسی میکند. بهاین ترتیب زوجین بعد از پایان دوره درمان خود میتوانند از این مهارتها در دامنه وسیعی از مشکلات زندگی روزمره خود استفاده کنند.
این روزها در حل مشکلات و تعارضات زوجنین، رویکرد چندوجهی لازاروس بسیار مورد استقبال قرار گرفته است. این رویکرد معنا و مفهوم خاصی به زندگی زوجین میبخشد و مهارتهای ارزشمندی را به آنها یاد میدهد. اساتید گرانقدر و روانشناسان محترم و دانشجویان گرامی جهت کسب اطلاعات بیشتر درخصوص مشاوره زوجین میتوانند پکیج کامل ویژه مشاوره زوجین را از وبسایت بنیاد روانکال تهیه نمایند. در این پکیج تمام تکنیکهای مصاحبه در جلسات مشاوره زوجین در اختیار علاقمندان قرار میگیرد.
الگوی ارزیابی چندوجهی
درمانگران رویکرد چندوجهی در پروسههای درمانی خود نه به محتوای خاصی متمرکز میشوند و نه مشکلات مراجع را بالاجبار تحت رسیدگی و درمان قرار میدهند. در اغلب شیوههای روان درمانی، مفاد درمان باتوجه به الگوهای پیشفرض انتخاب میشود. بهاین ترتیب درمان طبق رویکرد شناختی به الگوها و نظامهای تفکر تمرکز مینماید و با تغییر در طرز فکر و سیستم شناختی بیمار، مراحل درمان را طی مینماید. همچنین در رویکرد روان تحلیلی، روانشناس با تمرکز بر احساسات مراجعکننده، محتوای درمان را تغییر میدهد و بیمار راهحلها و احساسات جدیدی را تجربه مینماید.
در رویکرد چندوجهی که موضوع بحث این مطلب بهحساب میآید، این مشکلات بیمار است که فرآیندهای تغییر و درمان را مشخص مینماید. در این راهکار درمانی، روانشناس با انجام یک مصاحبه جامع و مفصل، با تمام وجوه شخصیتی بیمار آشنا میشود و سپس فرآیندهای تغییر را مشخص مینماید. در این مصاحبه درمانگر مشکلات مراجعکننده را ازطریق سنجش چندوجهی در هر حوزه BASIC.ID مشخص میکند. سپس با استفاده از هفت رویکرد چندوجهی لازاروس، مراحل درمان انجام میشود. بسیای از رویکردهای روان درمانی تنها سه وجه رفتار شناخت و احساس را مورد بررسی قرار میدهند. اما رویکرد چندوجهی شامل هفت وجه رفتار، عاطفه، احساس، تصور ذهنی، شناختف روابط بین فردی و زیست شناختی میشود. در ادامه بهصورت مفصل به ابعاد این وجوه پرداخته میشود.
B_ فنون سنجش رفتار Behaviors
رفتار یک اصطلاح کلی است که برای فعالیتها، فرآیندها، حرکات، بازتابها و بهطورکلی هر واکنش قابل سنجش ارگانیزم بهکار میرود. یکی از فرضیههای مهم در سنجش رفتاری این است که آن را میتوان باتوجه به رویدادهای گذشته و پیامدهای پیش آمده مرتبط دانست. عمدهترین فنون سنجش رفتاری شامل مصاحبه رفتاری، مشاهده رفتار، سنجش رفتاری، پرسشنامه خودسنجی و سنجش روانی فیزیولوژیکی میشود. در این فرآیند برای سنجش رفتار مراجعکننده سؤالهای زیر از مراجع پرسیده میشود تا دلیل رفتار او مشخص گردد:
- درحال حاضر یا در گذشته چه کار یا کارهایی انجام داده تا سبب بروز علائم فعلی گردیده است؟
- کدام کارها و عملکردها درمانجو را خوشحال یا غمگین مینماید؟
- آیا مراجع رفتارهای خود تخریبگرانه، دگر آزارانه یا غیرانطباقی دارد یا خیر؟
- درمانجو میخواهد کدام رفتار را کاهش دهد یا کدام رفتار را افزایش دهد؟ یا چه رفتارهایی را شروع کند و کدام رفتارها را پایان دهد؟
این پرسشها و بهطورکلی سنجش رفتار در این درمان اهداف گوناگونی دارد که مهمترین آنها عبارتند از:
- شناسایی رفتارهای معیوب و مخرب و درک آنها
- کمک به درمانگر برای انتخاب شیوه مناسب درمان
- کمک به درمانگر در یافتن تأثیر شیوههای درمان
- کمک به تجدید نظر در روش سنجش و درمان
A_ سنجش میزان عاطفه Affective Responses
عاطفه واکنش هیجانی قابل دیدن و شنیدن فرد نسبت به اتفاقات بیرونی و درونی محسوب میشود. عاطفه هر فرد در شرایط مختلفی بهصورت خودکار با وضعیت بدنی، حرکات چهره، آهنگ صدا، انتخاب و تلفظ کلمات بروز پیدا میکند. بهطورکلی ۹ عاطفه غریزی و اصلی وجود دارد که در فرهنگهای مختلف مشترک است و شامل تنفر، تعجب، شادی، خشم، ترس، غم، علاقه، شرم و رضایت میشود. این ۹ عاطفه در رویکرد درمانی چندوجهی بسیار مورد توجه قرار میگیرد. همچنین مبحث مهم دیگری که در سنجش میزان عاطفه مراجعکننده مورد بررسی قرار میگیرد، حرکات واکنشی است که درمانجو از خود نشان میدهد. بهعنوان مثال حرکاتی مانند نحوه نشستن، حرکات چهره و صورت، حرکات عضلات اطراف دهان، بینی و چشمها، واکنشهایی مانند نیمخیز شدن در زمان ورود دیگران به نشانه احترام و… ازجمله حرکات واکنشی است که نشاندهنده میزان هوشیاری، تعجب و علاقه مراجعکننده محسوب میشود.
در سنجش میزان عاطفه درمانجو، رفتارهای کلیشهای و عادات و همچنین رفتارهایی مانند مالیدن دستها، خاراندن گوش، مرتب نمودن موها و… مورد بررسی قرار میگیرد. معمولاً این قبیل رفتارها از عواطف فرد درمانجو برخاسته میشود. ازطرفی میزان شدت، مدت و دامنه این رفتار در جلسه مصاحبه چندوجهی سنجیده میگردد. در میزان سنجش عاطفه، درمانگر باید به نتایج مهم زیر دست یابد:
- کدام هیجان بیمار در او غالب است؟
- اغلب چه هیجاناتی را در چه موقعیتهایی تجربه میکند؟
- درحین انجام مصاحبه آیا عاطفه او تغییر میکند و این تغییر از چه موضوعی ناشی میشود؟
- آیا مراجع عواطف متعارض و دوسوگرایانه را تجربه میکند؟
- درمانجو در محیطهای مختلفی مانند محل کار، جامعه یا منزل چه عواطفی را تجربه میکند؟
S_ قدرت احساس Sensations
قدرت احساس، میزان ادراک مراجعکننده را نسبت به محرکهای درونی و بیرونی نشان میدهد. برای اینکه درمانگر احساس درمانجو را کشف کند لازم است در این مرحله نیز سؤالاتی را مطرح نماید. بهاین ترتیب اگر بیمار در زمینه احساسی به مشکل برخورده باشد، درمانگر میتواند با ارائه راهکارهای مؤثر احساس او را در زمینه مطلوب و همسو با فرهنگ ارتقاء بخشد. برای رسیدن به این هدف درمانگر سؤالات زیر را از بیمار خواهد پرسید:
- آیا مراجع درد دارد و اگر احساس درد مینماید، درد او از چه نوعی است؟
- آیا احساسات بدنی خاص مانند لرزش، تعریق یا درد را احساس میکند؟
- حواس بینایی، شنوایی و بویایی او چگونه کار میکند؟
- آیا مراجع دچار توهم شده است؟
- درمانجو در برابر چه محرکهایی دچار برانگیختگی احساسات جنسی و شهوانی میشود؟
I_ تصور ذهنی Imagery
در جلسه مصاحبه درمان با رویکرد چندوجهی لازاروس، درمانگر با سؤالاتی نسبت به عقاید، ایدهها و آرزوهای درمانجو اطلاعاتی بهدست میآورد. این سؤالات تصویر ذهنی درمانجو را نسبت به روابطش با دیگران برای درمانگر روشن مینماید. سؤالهای مهمی که در این زمینه از مراجعکننده پرسیده میشود عبارتند از:
- تصاویر و تخیلات ذهنی غالب در درمانجو کدام است؟
- تصویر ذهنی درمانجو چگونه است؟
- درک و ذهنیت درمانجو نسبت به خودش مثبت است یا منفی؟
- درمانجو چه تصویرهایی را تجربه میکند؟ آیا تصویرهای او از موفقیتها است یا شکستها؟
- آیا درمانجو تصاویر ذهنی منفی یا مزاحم یا تجارب ناخوشایند و آسیبزا را تجربه میکند؟
- نگرش درمانجو نسبت به افراد مهم زندگیش چیست و آنها را چگونه میبیند؟
C_ میزان شناخت Cognitions
کسب معلومات ذهنی، سازماندهی و پردازش دقیق آنها پروسه شناخت معرفی میشود. میزان شناخت هر فرد شامل درک روابط علی _ معلولی و عمل و نتایج عمل میشود. این تکنیک در درمان چندوجهی که با تکیه بر اطلاعات موجود در حافظه درمانجو انجام میشود، راهبردهای شناختی و نحوه تفکر و تکلم درمانجو بررسی میشود. لازاروس معتقد است، تکلم و شیوه بیان درمانجو پنجرهای به تفکر و شناخت او محسوب میشود.
I_ روابط بین فردی Interpersonal Relationship
این وجه از رویکرد چندوجهی به ارتباط بیمار با دیگران، خصوصاً افراد مهم زندگی او اشاره دارد. سؤالاتی که درمانگر در جلسه مصاحبه از درمانجو میپرسد نوع ارتباطات او در زندگی فردی و اجتماعی را روشن مینماید. مهمترین این سؤالات عبارتند از:
- افراد مهم زندگی درمانجو چه کسانی هستند؟
- درمانجو چه خواستهها یا انتظاراتی از افراد مهم زندگی خود دارد؟
- انتظارات بیمار در افراد مهم زندگیش چیست؟
- نحوه تعامل درمانجو با افراد بزرگتر و کوچکتر از خودش چگونه است؟
- کیفیت رابطه درمانجو با اطرافیان خود (بزرگتر یا کوچکتر) چگونه است؟
- چه روابطی و با چه کسانی برای درمانجو شادکامی، نگرانی یا تشویق بههمراه دارد؟
D_ زیستشناسی (داروها)
در این وجه از درمان چندوجهی، سلامت عمومی درمانجو مورد بررسی و سنجش قرار میگیرد. درمانگر با مطرح نمودن سؤالات مهم زیر سلامت عمومی بیمار را مورد سنجش قرار میدهد:
- آیا درمانجو از لحاظ زیستی دارای سلامت کامل است؟
- آیا داروی خاصی مصرف مینماید؟
- درخصوص الگوهای تغذیه، خواب، ورزش، مصرف الکل یا دخانیات نکات مهم را بازگو نماید.
- بهطورکلی برنامه غذایی سالمی دارد و در برنامه هفتگی خود ورزش انجام میدهد؟
مهمترین اصول اساسی درمان چندوجهی چیست؟
رویکرد درمان چندوجهی لازاروس برای درمانجویانی که علاقمند به پیشرفت در سطوح بالا هستند مناسب است. این درمان، رویکردی است جامع که برای انجام درمان و ارائه راهکارهای درمانی، کل شخصیت فرد را درنظر میگیرد. درمانگران این رویکرد با بررسی وجوه مختلف روند درمان را سرعت میبخشند و راهکارهایی اثربخش و بدون بازگشت به مراجعین پیشنهاد میدهند. مهمترین اصول این رویکرد که مورد توجه اغلب روانشناسان قرار گرفته است عبارتند از:
- در این پروسه درمانی، درمانگر به مراجع کمک میکند تا در رفتار و شیوه نگرش خود تغییرات و اصلاحات برنامهریزی شدهای را ایجاد نماید.
- این رویکرد قادر است اغلب مشکلات و چالشهای بیماران را برطرف نماید و باتوجه به الگوی حل مسئله تمام مسائل مراجع را مورد توجه قرار دهد.
- روان درمانگر با نقش هدایت کننده، نگرشها و رفتارهای نادرست را تضعیف مینماید و رفتارهای رضایتبخش و سازنده را آموزش میدهد.
- درمانگر در این پروسه درمانی تلاش میکند تا انتظارات غیرواقع بینانه را تغییر دهد.
- بیماران درحین درمان یاد میگیرند تا از احساسات، انتظارات، انگیزهها و نیازهای خود مراقبت کنند.
- تجربههای جدید یا متفاوت در زندگی واقعی در اغلب مواقع از تجربههای ارائه شده در زمان درمان مؤثرتر هستند.
- درمان چندوجهی نوعی تعامل اجتماعی شناخته شده است.
رویکرد چندوجهی به جای مطرح نمودن نیروهای ناهشیار مفروض، بر عوامل رشدی مانند شرطیسازی کنشگر، شرطیسازی پاسخگو، سازگاریهای خودتنظیمی، الگوسازی، یادگیری مشاهدهای و اکتساب تجارب استوار است. اساتید گرانقدر و روانشناسان عزیز جهت مطالعه بیشتر درخصوص نحوه درمان با شیوه رویکرد چند وجهی میتوانند پکیج الماس را از وبسایت روانکال کالج تهیه نمایند. این پکیج که شامل تمام آموزشهای حوزه روانشاسی میشود درمان چند وجهی دکتر لازاروس را بهصورت تصویری در اختیار علاقمندان قرار میدهد.
علل تفاوت سبکها و بهترینهای حوزه تخصصی رویکرد چندوجهی لازاروس
آرنولد لازاروس هدف از ظهور رویکرد چندوجهی را کاهش مشکلات روانشناختی و بهبود پیشرفت رشد شخصی بیان نمود. باتوجه به اینکه انسانها در طول زندگی با مشکلات و چالشهای مختلفی روبهور میشوند و در طول حیات با افراد متفاوتی به تعامل میپردازند، به همین علت سبکهای متنوعی باید در رویکردهای درمانی ازجمله رویکرد چندوجهی وجود داشته باشد. در رویکرد چندوجهی، مشکلاتی که هرکدام ممکن است بعد یا ابعاد خاصی را درگیر کند، بهعنوان هدف درمان مشخص میشود و سپس با توافق بین درمانگر و درمانجو مراحل درمانی آغاز میگردد.
درمانگران چندوجهی جهت درمان بیماران ازلحاظ فنی بهترین و مناسبترین تکنیک یا سبک را انتخاب میکنند و باتوجه به هفت سازه کلیدی شخصیت انسان را شکل میدهند. به عقیده لازاروس این هفت سازه کلیدی که باید شکل گیرد و حفظ شود عبارتند از:
- وجود وابستگی و ارتباط بین وقایع
- مدلسازی و تقلید
- فرآیندهای ناآگاهانه
- واکنشهای دفاعی
- وقایع شخصی
- فوق ارتباطی، تعاملی
- آستانههای حسی
مراحل درمان چندوجهی کدام است؟
درمانگران چندوجهی وظیفه دارند درحین پروسه درمان، کمبودها، احساسات، رفتار، تعاملات و… بیمار را ارزیابی و بررسی نماید. در این رویکرد درمانی مشکلات بیمار ازطریق وجوه مختلف مورد بررسی قرار میگیرد و درمانگر فرآیندهای تغییر را که باید روی آنها فعالیت داشته باشد، تعیین میکند. بهطورکلی مراحل درمان چندوجهی بهصورت زیر توسط درمانگران اجرا میگردد:
- توجه خاص و کامل به ابعاد هفتگانه.
- استفاده از دستور دوم ارزیابی ابعاد و مرور جزئیتر رفتارها، پاسخهای مؤثر، واکنشها، تصورات و ادراکات.
- استفاده از نیمرخ ابعادی یا استفاده از مصاحبههای مقدماتی و پرسشنامه، تاریخچه زندگی و…
- استفاده از نیمرخ ساختاری و بررسی برجستگیهایی که هر فرد در ابعاد مختلف اجتماعی، فرهنگی و… دارد.
- پیگیری ترتیب ابعاد و تعامل بین ابعاد و هر نوع پیامد ترتیب که مراجعین در موقعیت خاصی تجربه میکنند.
- روشهای عمدی پیوند یا ایجاد پل بین ابعاد مختلف جهت پیشبرد درمان، این مرحله اتصال یک پل انعطافپذیری درمان چندوجهی را نشان میدهد.
تأثیر اختلالات روانی بر روی فرد و خانواده فرد مبتلا از منظر رویکرد چندوجهی لازاروس
در دنیای امروزی و جهان پیرامون ما، هستند افرادی که با مشکلات و اختلالات مختلفی دستوپنجه نرم میکنند. فرقی ندارد بیمار مبتلا کودک باشد یا بزرگسال و یا از چه شخصیت اجتماعی برخوردار باشد، در هرصورت برای برخورداری از یک زندگی سالم باید سلامتی خود را بهدست آورد. افسردگی، اضطراب، عدم اعتمادبهنفس و عزتنفس پایین ازجمله مسائل و چالشهایی است که به دلیل وجود ناملایمات زندگی، جداییها، ترسها یا حتی دراثر ایجاد بیماریهای جسمی فردی را درگیر مینماید. در این شرایط برای جلوگیری از گسترش اختلال و تحت تأثیر قرار گرفتن خانواده باید فرد مبتلا برای انجام درمان اقدام نماید.
تحقیقات و پژوهشها نشان داده است درمان چندوجهی لازاروس، در درمان اختلالات مختلف بسیار مؤثر واقع شده است. این رویکرد درمانی با تکیه بر ۷ بعد مختلف و تأثیرگذاری بر آنها، شیوهای مؤثر در درمان اختلالات مختلف شناخته شده است. این شیوه درمانی به بیمار کمک میکند تا رفتار خود با اطرافیان را بهبود بخشد، واکنشهای هیجانی خود نسبت به محرکهای بیرونی یا درونی را بسنجد و احساسات خود را ارتقاء بخشد. این رویکرد درمانی کیفیت زندگی مراجعین و خانوادههای آنها را افزایش میدهد و درنهایت فرد بیمار درمانی برگشتناپذیر و مؤثری را تجربه خواهد کرد.
دررویکرد درمانی چندوجهی چه کمکهای درمانی عمیقی به مراجعین خواهد شد؟
هدف از درمان درمانجو با کمک رویکرد چندوجهی، بهکارگیری بهترین شیوه درمانی برای او است، به جای اینکه درمانگر او را مجبور به انطباق با درمانی خاص نماید. در این رویکرد درمانی که درمانگر و درمانجو رابطهای مربی _ شاگردی را تجربه میکنند، درمانجو موظف است تمارین و تکالیفی که درمانگر به او توصیه مینماید را در محیط منزل یا محل کار انجام دهد. برخلاف دیگر رویکردهای درمانی در پروسه درمان چندوجهی، درمانگر ابتدا به محتوای درمان تمرکز مینماید و سپس به فرآیندهای درمانی میپردازد.
درمانگر در این رویکرد با فنون خاصی سروکار دارد، اما دو فن مهم که بیشترین و عمیقترین کمک درمانی را به مراجعکننده مینماید را بهکار میبندد. بر اساس این دو فن درمانجو بهصورت کاملاً دقیق چالش و مشکل خود را برای درمانگر بازگو میکند و سپس درمانی عمیق و بدون بازگشت برای او انجام میشود. استفاده از این فنون بهشکل زیر انجام میپذیرد:
- فن پل زدن: مراحل درمان چندوجهی درصورتی مؤثر واقع میشوند که به وجوه مختلف به یک میزان پرداخته شود، اما در فن پل زدن، درمانگر برای بهدست آوردن نتایج بهتر، خود را بر وجهی منطبق میکند که درمانجو آن را ترجیح میدهد.
- فن ردیابی: بعد از انجام فرآیند «پل زدن» درمانگر به شناسایی محتواهای مهم درمانی و فعال نمودن وجوه مختلف درمانجو در پدید آمدن علائم بیماری وی میپردازد.
خلاصه و جمع بندی
درمان چندوجهی لازاروس با تکیه بر رویکرد التقاطگرایی فنی، از تمام تکنیکها و فنون برای درمان بیمارن بهره میگیرد. همانطور که در قسمتهای قبل گفتیم این رویکرد با تکیه بر سه اصل اساسی، ۱) مصاحبه جامع و کسب شرح حال کامل بیمار ۲) شناسایی شخصیت و مشکل منحصربهفرد بیمار و ۳) تمرکز درمانگر بر اثربخشی درمان به حل مسائل و مشکلات بیماران میپردازد. در این پروسه درمانی درمانگر با مطرح نمودن سؤالاتی مشخص میکند کدامیک از مشکلات موجود در BASIC ID در درمانجو بارزتر است. چراکه در این رویکرد فرض بر این است که تمام وجوه درمانجو مورد بررسی قرار گیرد و هر مشکل را با بررسی مؤلفههای چندوجهی درون هر فرد و تعاملات آنها توضیح داده شود.
در بین هفت وجه رفتار، عاطفه، احساس، تصورذهنی، شناخت، روابط بین فردی و زیست شناسی هیچ رابطه خطی و ثابتی وجود ندارد، بلکه به بین آنها حالتی از ارتباط متقابل وجود دارد. در رویکرد چندوجهی لازاروس، برررسی این وجوه در تعامل با یکدیگر اهمیت دارد و نه بهصورت منفصل و جدا. لازاروس بر این مسئله تأکید داشت که درمانگران باید برای وجوه هفتگانه ارزشی برابر قائل شوند و آنها را از چشمانداز یکسانی مورد توجه قرار دهند. بهاین ترتیب مراحل درمان با موفقیت طی خواهد شد و مراجعکننده سلامت خود را بهدست خواهد آورد.
علاقمندان و اساتید محترم حوزه روانشناسی با تهیه پکیج الماس ارائه شده توسط بنیاد روانکال ، میتوانند اطلاعات جامع و کاملی درخصوص سه اصل اساسی رویکرد چندوجهی کسب نمایند. همچنین این پکیج که شامل تمام آموزشهای مباحث روانشناسی میشود میتواند راهنمای خوبی برای انجام جلسات درمانی موفق برای درمانگران بهحساب آید. این پکیج بههمراه دیگر پکیجهای آموزشی توسط وبسایت روانکال کالج در دسترس همگان قرار دارد.